متادون



lonely manاین که چرا این جا و در این وبلاگ می نویسم دلایل خودش را دارد. درست است که اگر یک کانال روزانه نویس در تلگرام بسازم افراد بیشتری این مطالب را مشاهده می کنند اما می خواهم این خاطرات و دلنوشته ها را برای خودم جمع کنم. هر موقع لازم بود آن ها را تماشا کنم و از این که امروز را بهتر یا بدتر گذراندم خوشحال یا ناراحت شوم.

در درون خود احساس پوچی می کنم. نه این که زندگی برایم بی معنا باشد؛ اینطور نیست، بر عکس اهداف زیادی برای این زندگی دارم و مشکل اصلی من هم همین اهداف بلندبالاست. دوست دارم برنامه نویس شوم و با کدهایم جهان را تغییر دهم. از طرف دیگر درس های پزشکی را هم خوب بخوانم و به بهترین روان پزشک کشور تبدیل شوم. مقالات زیادی بنویسم و در همایش های بین المللی شرکت کنم. دوست دارم خانواده و زندگی تشکیل دهم، به همسرم عشق بورزم و فرزندانم را به خوبی تربیت کنم. تا چند روز پیش خیلی با علاقه و امید کتاب های برنامه نویسی را مطالعه می کردم و چند وقت قبل تر هم با دقت جزوه های پزشکی را می خواندم تا ترم را با نمره های عالی بگذرانم؛ اما چند روزی است که از همه چیز خسته شده ام. امروز صبح ساعت یک بیدار شدم. حس خستگی زیادی داشتم. انگار چیزی از درون روحم را می خورد و نابود می کند و تنها کاری که از آن موقع تا الان کردم دیدن چهار قسمت یک سریال بود. نه حس خواندن درس ها را دارم، نه توانایی خواندن کتاب ها و نه علاقه صحبت با دیگران. احساس می کنم توانایی رسیدن به اهدافم را ندارم. می دانم نمی توانم همه چیز را برای خودم داشته باشم. اگر بخواهم برنامه نویس شوم نمی توانم پزشک خوبی باشم و اگر پزشکی را خوب یاد بگیرم نمی توانم به برنامه نویسی برسم. و در هیچ کدام از این حالات نمی توانم به همسر و خانواده خود به خوبی رسیدگی کنم. احساس می کنم همه کارهایی که انجام می دهم بی معنی است و هیچ وقت قادر به رسیدن آرزوهایم نیستم. دیگر از دیدن فیلم یا بازی کردن لذت نمی برم. به دیدن خورشید علاقه ای ندارم، از تماشای ستارگان لذت نمی برم، با دیدن درختان به وجد نمی آیم. خسته تر از آنم که به این چیزها فکر کنم. نمی گوبم اولین بار است این احساس پوچی و تهی بودن از درون را دارم. موقعی که درس نمی خوانم این حس در وجودم رشد می کند. نه از درس خواندن لذت می برم و نه در درس نخواندن آسایش دارم.

دوست دارم از امشب شروع به خواندن کنم. به همین خاطر این مطالب را می نویسم. دوست دارم بهتر شدن حس و حالم را در نوشته هایم بیابم. دوست دارم فردا که چشمانم را باز می کنم روز بهتری را پیش رویم ببینم؛ طلوع آفتاب، دلپذیری درختان و زیبایی ستارگان. تصمیم دارم شب ها زود بخوابم و صبح ها زودتر بیدار شوم. باید بدانم آیا دِینی که به این دنیا دارم را خوب ادا می کنم؟ باید بدانم خدایم را راضی نگه می دارم؟ .

sunrise


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چهل تیکه عکس نوشته شهدا کانون فرهنگی هنری صاحب الزمان (عج) بهارستان - جم طرفداران انیمه همه چیز از همه جا برای شما مزگت دانلود گلچین 97 آرت گرام خرید فروش قیمت خاتم خاتم کاری اصفهان| تضمینی Bts and Blackpink سیرآب از آب حیات